اهمیت زبان مادری – یعنی نخستین زبانی که شخص توسط آن با جهان اطراف خود آشنا میشود – بر هیچ کسی پوشیده نیست. بر اساس هشدار جدی زبانشناسان مبنی بر احتمال نابودی ۴۰ درصد زبانها، سازمان ملل و یونسکو اقدام به تدوین طرحی برای حفظ زبانهای موجود کردهاند که از موارد آن میتوان به نامگذاری روز ۲۱ فوریه به نام روز جهانی زبان مادری اشاره کرد. هدف حق زبان مادری آن است که برای اقلیتهای زبانی شرایطی ایجاد شود که به جای استفاده از زبان اکثریت، از زبان مادری خود استفاده کنند. از آنجایی که آموزش در زمره حقوق الزامآور است، دولتها موظفاند بر اساس سیستم توسعه زبان، اقدامات لازم برای بهرهمندی ملیتها از حق آموزش به زبان مادری را بر اساس قوانین داخلی و تعهدات بین المللی انجام دهند. بر همین اساس افرادی که زبان مادری آنها با زبان رسمی کشور متفاوت است، باید حداقل قادر باشند، در مناطقی که تراکم جمعیتی قابل قبولی دارند از آموزش به زبان مادری خود در کنار زبان رسمی کشور بهرهمند شوند. ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق زبانی مصوب ژوئن ۱۹۹۶ بر اهمیت تحصیل به زبان مادری اشاره دارد و بند ۱ ماده ۷ منشور حقوق ملیتها زبانی از دولت میخواهد که با اتخاذ اقدامات مثبت نیازهای مبرم اقلیتهای محلی و قومیتی را مبنی بر حفظ زبانشان تأمین کنند زیرا زنده نگه داشتن زبانهای بومی و محلی که خود یک ثروت و سرمایهی بیبدیل اجتماعیاند، باعث میشود تا بسیاری از خرده فرهنگها، آداب و سنن بومی و هنر یا دانشهای بومی و محلی که برخی نیز بسیار ارزشمند و از دیرینگی شایانی برخوردارند به خوبی حفظ شوند؛ در همین راستا میتوان گفت که زبان، فرهنگ و هویت، پیوستگی و ارتباط جداییناپذیری با یکدیگر دارند، تعالی فرهنگ و زبان بومی به غنای بیشتر فرهنگ و گنجینههای میراث ملی میانجامد. محدود کردن و ممنوعیت خدمات آموزشی به زبان ملیتها از جمله مصادیق زبانکُشی است. آموزش و یادگیری زبان مادری نه تنها جرم نیست بلکه حق اولیهی هر انسانی است که بتواند در یادگیری، تکلم و نوشتن به زبان مادری آزاد باشد. اما این مسئله در جمهوری اسلامی همواره با چالشهای سختی همراه بوده و با وجود اینکه در اصل 15 قانون اساسی بر حفظ و آموزش زبان مادری تاکید شده است (استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است) اما نگاههای امنیتی و ایدئولوژیکی که در این نظام حاکم میباشد همواره مانعی جدی برای تحقق این حق مسلم و قانونی بوده است و هر تلاش مدنی برای آموزش زبان مادری و بومی بخصوص زبان کُردی با نگاه امنیتی و مخالفت با نظام مواجه بوده و مانع از فعالیتهای افراد دلسوز و دغدغهمند در این راستا گردیده است. نمونهی اخیر این مسئله را در محکومیت زهرا محمدی معلم ۲۹ ساله اهل سنندج میتوان مشاهده کرد که بعنوان عضو هیأت مدیره انجمن نوژین که در سال ۱۳۹۰ تاسیس شده است تلاشهایی برای آموزش زبان کُردی به کودکان آغاز نمود که همین مسئله از دید نظام جمهوری اسلامی بعنوان یک جرم تلقی و نهایتا به محکومیت 5 ساله وی منجر گردید.
محکومیت زهرا محمدی که معتقد است: “زبان مادری یکی از بنیادیترین حقوق ما است که از آن کوتاه نخواهیم آمد و انجمن ما برای بدست آوردن این حق پیشقدم شد و امیدوارم فعالیتهای ما بر سر دشمنی که مخالف این حقوق است آوار شود” ، تقابل آشکار حاکمیت با هرگونه فعالیت فرهنگی و مدنی بویژه تدریس و آموزش به زبان مادری است. آن هم در کشوری که بیش از 10 درصد جمعیت 80 میلیونی ایران را کُردها تشکیل میدهند و دارای فرهنگ، زبان، موسیقی، ادبیات، پوشش و مراسمات مستقل و متفاوت از دیگر قومیتها و ملتها در ایران میباشند و بر اساس مستندات تاریخی، صاحبان اصلی ایران زمین میباشند.
زهرا محمدی اولین و آخرین فعال مدنی قربانی دفاع از آموزش به زبان کوردی نبوده و نیست و جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون، افراد زیادی را به جرم فعالیت برای تقویت فرهنگ و زبان کُردی اعدام، تبعید، شکنجه، زندانی و محرم از فعالیت نموده است که حاصل این محدودیتها و تقابلها به جای آنکه به کاهش فعالیتهای کُردها منجر شود باعث تقویت جنبش مدنی برای حفظ فرهنگ خود شده است که امروزه در استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام، خراسان شمالی، لرستان، تهران، البرز، قزوین و … که مناطق کُردنشین محسوب میشوند به واسطه فضای مجازی، شاهد رشد موسیقی، ادبیات و زبان بومی و مادری هستیم که سیاستهای جمهوری اسلامی برای محدود کردن فضای مجازی، برای کاستن تاثیرات این فضا در تقویت فرهنگهای دیگر بخصوص کُردی است.
بدرقه زهرا محمدی با حضور فعالین مدنی کُرد و بازتاب آن در فضای مجازی و واکنش بسیاری از هنرمندان کُرد و حتی غیر کُرد به زندانی شدن زهرا محمدی نشان داد که اینگونه برخوردها هیچگاه نتوانسته و نمیتواند زبان کُردی و آموزش آن را محدود و ممنوع کند.
زارا محمدی زندانی شد چون مقابل سیاست زبانکُشی ایستاد. چون میخواست زبان مادریاش را تدریس کند که به فراموشی سپرده نشود و چون در قانون اساسی، جرمی برای تدریس و آموزش به زبان مادری تعریف نگردیده با اتهام جعلی و بدون مدرک « اقدام علیه امنیت ملی» به مبارزه با فعالین مدنی میپردازند که بتوانند با آنها برخورد نمایند. اینکه چرا ملت کورد و دیگر ملتها و قومیتها در ایران، علیرغم تاکید قانون اساسی، اجازه ندارند در کنار یادگیری زبان فارسی که سالهاست تحمیل میشود زبان مادری خود را آموزش ببینند سئوالی است که جمهوری اسلامی هیچگاه نتوانسته پاسخی قانع کننده برای آن داشته باشد و جالب اینکه این برخوردها تنها در ممنوعیت آموزش و تدریس محدود نشده و نمیشود بلکه ممنوعیت نامگذاری اماکن به زبانهای بومی، محدودیت نامگذاری کودکان و… نیز از دیگر برنامههای این نظام برای تقابل با زبانهای بومی و مادری میباشد.
بدون شک این تقابلها، ما ملت کُرد را برای حفظ زبان و فرهنگمان مصممتر و منسجمتر خواهد کرد و زهرا محمدیهای دیگری نیز این راه را ادامه خواهند داد.
به امید داشتن کردستانی آزاد و رها
افسانه شکری عضو رهبری اتحاد استقلال طلبان کردستان